ساعت یک و نیم آن روز

چند جفت جوراب!! بهترین و تمیزترین لباس هایم و البته یک دست لباس مشکی...

یک عاااالمه دستمال کاغذی برای گریه کردن!!

کاغذ و قلم برای نوشتن آن همه الهام که از در و دیوار می ریزد روی دلم... 

 سجاده، مهر و تسبیح کربلا، مفاتیح، صحیفه، چادرنماز...

ساکم آماده است...

حالا منتظر بابا هستم!!
.
.
.

در باز می شود و بهترین بایای دنیا مهمان دلم می شود... کاغذی از جیبش بیرون می آورد و من با هزار هزار شوق می دوم جلو دستش را می بوسم و کاغذ را می گذارم روی قلبم!!

بابا، دوباره اسم مرا برای اعتکاف نوشته...

ساک آماده ام را می بیند و میخندد: هنوز یک هفته مانده!!

می خندم: عجله دارم دلم برای خدا خییییلی تنگ شده...

پینوشت1:
بچه بودم که بهترین بابای دنیا مرا برد اعتکاف...
بابا مرا از وسط خاله بازی هایم برد اعتکاف... یعنی دخترم تو بزرگتر از این حرفهایی بیا برویم یک بازی بهتر... بیا برویم عشق بازی... حالا از آن اولین اعتکاف سال ها می گذرد و من هر سال رجب که می شود نگاه بابا که می کنم دلم می خواهد گریه کنم بس که خوب است این بابا، همه خوبی هایش یک طرف اینکه مرا با رجب آشنا کرد یک طرف...

 پینوشت2:
آی باباهایی که این پست را می خوانید، گاهی همانطور که دست فرزندتان توی دست شماست بروید مسجد، باور کنید مسجدهایی که با بابا رفتم از همه پارک رفتن هایم بهتر بود...

پینوشت3:
دعا کنید « اشک » داشته باشم، می ترسم از سنگی ِ دل.....

پینوشت4:
انشاالله معتکف که شوم دعاگوی همه شما هستم.

سلامتی همه باباهای خوب و مومن صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم



نوشته شده در سه شنبه 91 خرداد 9ساعت ساعت 1:45 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

داشتم برایش توضیح می دادم. فرق بین عنصر و ترکیب؛ بحث کشید به اینجا که عالم از چهار عنصر تشکیل شده: آب، آتش، خاک، هوا.

به یکباره دیدم راست گفته اند!! عالم از چهار عنصر تشکیل شده: آب، آتش، خاک، هوا.

عالم از چهار عنصر تشکیل شده: آب، آتش، خاک، هوا:

آبی که از تو دریغ کردند...

آتشی که در خیمه گاهت افتاد...

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...

و هوایی که عمری است افتاده در دل ها...

ترکیب این چهار عنصر می شود: ک...ر...ب...ل...ا...

کربلا... یک ترکیب شش گوشه که نظم تمام عالم را به هم ریخته...

راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده: آب، آتش، خاک، هوا...

.

 

آبی که از تو دریغ کردند...

آتشی که در خیمه گاهت افتاد...

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...

و هوایی که عمری است افتاده در دل ها...

ترکیب این چهار عنصر می شود: کربلا....

.

پینوشت:

و هوایی که عمری است افتاده در دلها...

ارباب...



نوشته شده در دوشنبه 91 خرداد 8ساعت ساعت 6:20 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

مجلس

تو خونه اعلام ساکت باش کردیمو و با شش دنگ حواسمون نشستیم پای تلویزیون واسه دیدن افتتاحیه مجلس نهم.
بعد از پخش سرود ملی مراسم با نفس بهشتی کریم منصوری شروع شد.
آیات 36 تا 43 سوره مبارکه شوری...
قرائت قرآن که تموم شد با خودم گفتم اینا واسه چی نشستن؟! دیگه چی میخوان؟! تموم شد!! همه حرفا که زده شد!! منشور مجلس ترسیم شد!! پاشن برن کارشونو شروع کنن!! هزار و صد سخنران و اندیشمند و مغز متفکرم که بخوان بیان اینجا واسه نماینده های مجلس حرف بزنن نمیتونن به این قشنگی وظایف منتخبین یک ملت رو ترسیم کنن!!
مرحبا به سلیقه ای که این آیات رو برای افتتاحیه مجلس انتخاب کرده بود.

وقتی استاد منصوری قرآن می خوند اینا به ذهنم رسید:

نمایندگان محترم! به هوش باشید! این پست و سمت کالایی بیش نیست! مبادا پست و جاه و مقام شما رو فریب بده: فَما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا

فریب نخورید بلکه این پست رو وسیله ای کنید برای رسیدن به پست هایی بالاتر! پست هایی پیش خدا! وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏

ایمان و توکل دو عنصر اصلی یک نماینده متعهد و مردمیه این دو عنصرو تو وجودتون قوی کنید، تا هم خدا و هم خلق خدا از شما راضی باشن: لِلَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.

 نماینده محترم باید حواسش باشه تو جایگاهی نشسته که خطای کوچیک توش معنی نمیده!! کمترین اشتباه یعنی حق الناس اونم حق هفتاد ملیون ناس!!  وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ

مجلس جای داد و بیداد نیست!! کارها رو با آرامش انجام بدید، نقدپذیر باشید، زود جوش نیارید! اگرم جوش آوردید آروم باشید!! وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ.

حرف اول و آخر حرف خداست! رئیس مجلس خود خداست! (مثل مدیر وبلاگ ما که خود آقاست!!) تو همه مصوبات و کارها باید خدا رو در نظر بگیرید: وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ

مجلس جای تک روی و خودرأیی نیست! همیشه چند فکر بهتر از یک فکر عمل میکنه پس لطفا: وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ

 نماینده نباید به فکر مال اندوزی باشه! یه ذره از اون دریافتهای نجومی! که نمی دونم چندتا صفر داره رو هم میتونید اختصاص بدید به فقرا!! وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ.

 پشت همو داشته باشید، ملت هم پشت شما رو داره، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند: وَ الَّذینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ

نماینده باید اهل عدل و عدالت باشه: وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها

باید اهل عفو و اصلاح باشه: فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ

باید بدونه خداوند هیچ کار خالصانشو بی اجر نمی ذاره: فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ

دوباره تاکید روی اینکه نماینده باید عادل باشه، حواسش به حق و حقوق مردم باشه: إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ.

حق کشورتونو بگیرید! هیچ کس نمیتونه به شما اشکال بگیره! اصلا آقا انرژی هسته ای حق مسلم ماست: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ.

در واقع این گزافه گویی های دشمناست که باید سرزنش بشه نه حق طلبی این ملت: إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ

حساب اونا با خود خدا: أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ

 صبر و عفو رو سرلوحه خودتون قرار بدید که اینا نشون دهنده عزم و اراده شما واسه خدمت به مردمه، کار با صبر پیش می ره و با عفو و اصلاح اشتباهات شیرین میشه: وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

بعد از قرائت قرآن هم یه نفر یه متنی خوند!! که نه گوش دادم و نه فهمیدم کی بود!! (چون رفتم سراغ قابلمه رو گازم!!) فقط اول صحبتشو که گوش دادم خیلی خوب اومد: آغاز به کار مجلس در ماه جب که مه امیرالمومنینه باید سبب بشه ما از عدالت ورزی امیرالمومنین الگو بگیریم. (نقل به مضمون شد!!)

پیام حضرت آقا هم که مثل همیشه پر از حکمت و حرف حساب بود. بعد از قرائت پیام آقا مراسم تحلیف برگزار شد. خوندن مجری و تکرار دسته جمعی نماینده ها، خیلی زیبا و با شکوه. فقط خدا کنه نماینده هامون پای قسمی که به قرآن خوردن بمونن!!

سرود مجلس هم خداییش بدجور چسبید! خدا حفظ کنه آقای علی معلم رو خیلی حال کردم، حتی یه جاهاییش از بس حس غرور ملیم گل کرده بود اشکم در اومد یه جاهاییش رو هم همون موقع حفظ کردم که الان میبینم به دلیل آلزایمر زودرس یادم نمیاد!!
بعد از سرودم که دوباره رفتم دنبال کارام و بقیه افتتاحیه رو ندیدم ولی تا اینجایی که من دیدم خیلی خوب بود.
 انشاالله به حق ماه رجب مجلس نهم همینطور که اینقدر زیبا شروع کرد تا آخرش هم همینطور زیبا پیش بره و بتونه در مسیر ظهور حرکت کنه.

پینوشت:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی عج از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما دیدار روی مهدی عج نصیب ما بگردان آمین یا رب العالمین.
دعا برای کشورمون، رهبرمون و مردممون یادتون نره.

تذکر: از این متن کاندیداهای دبیری هم میتونن واسه آینده کاریشون بهره ببرن!!

 



نوشته شده در یکشنبه 91 خرداد 7ساعت ساعت 5:48 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

دوباره عشق...

دوباره من، دوباره حرم، دوباره گنبد، دوباره ضریح، دوباره رقص این پرچم...

دوباره من، دوباره صحن جامع، دوباره صحن انقلاب، دوباره نماز مغرب توی صحن غدیر...

دوباره من، دوباره صبح حرم، ظهر حرم، شب حرم، دوباره زندگی توی حرم...

دوباره من، دوباره این سنگ فرش ها، دوباره این حوض، دوباره این نسیم...

دوباره من، دوباره کبوترها، دوباره پاتوق گرفتن گوشه حرم...

دوباره من، دوباره زیارت جامعه، دوباره « معکم معکم » گفتن های بی انتها...

دوباره من، دوباره اذن دخول، دوباره اشک، دوباره نماز توی حرم...

دوباره من، دوباره حرم، دوباره بهشت...

دوباره من، دوباره لطف تو آقا...

دوباره تو، دوباره یک زائر بی تاب...

دوباره آرامش ِ تو، دوباره بی قراری ِ من...

دوباره عشق می باری روی دستان ِ همیشه دخیلم...

دوباره من، دوباره حرم، دوباره بهشت...

دوباره من، دوباره تو، دوباره عشق...

پینوشت:
 دنیای من یعنی تو...

 

 



نوشته شده در شنبه 91 خرداد 6ساعت ساعت 8:40 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

گفت اگر بتوانی علی بن محمد را مضحکه ی جمع نمایی هزار دینار زر ناب پاداش تو خواهد بود.
شعبده باز هندی لبخندی شیطانی زد و در جواب متوکل سر اطاعت خم کرد.
.
.
.
مجلسی به پا کردند، در و دیوار را برای مهمانی زینت دادند، پرده بزرگی آویختند که روی آن نقش شیری جلوه گری می کرد، سفره ای عظیم پهن کردند و همه چیز برای یک مهمانی مجلل آماده شد...
 مهمان ها همه بر سفره حاضر شدند و متوکل با پوزخندی کثیف و با نگاهی نحس منتظر ِ شاهکار غلام هندیش...
.
.
تا امام ع خواست از مرغ روی سفره بردارد شعبده باز اشاره ای کرد و مرغ به پرواز درآمد و آن طرف سفره نشست، یک بار دیگر هم همین صحنه تکرار شد... حالا دیگر همه مهمان ها می خندیدند و متوکل خوشنود و راضی قهقهه ی جهنمی اش بلندتر از همه...
.
.
حالا وقت معجزه است... معجزه ای در پاسخ شعبده ی مردک هندی... امام ع اشاره ای نمود، شیر از پرده بیرون جست و شعبده باز بدبخت را بلعید... خنده ها روی لبها خشک شد و لرزه بر نحسی ِ وجود متوکل افتاد.
امام با همان هیبت علویش بلند شد تا مجلس را ترک نماید؛ متوکل با صدایی پر از ترس و وحشت گفت: شعبده باز را دوباره زنده کن.
-  به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!
امام ع این را فرمود و مجلس نحس متوکل را ترک گفت...
.
.
.
شاهین! به خدا تو حتی ارزش کشته شدن را نداری! و گرنه پرده ها آویخته است و شیرها منتظر اشارت پسر فاطمه س...
شاهین! به خدا تو حتی پست تر از آنی که برای بلعیدنت قرار باشد شیری از پرده بیرون آید...
شاهین! به خدا تو حتی کمتر از آنی که برای رسوا شدنت قرار باشد معجزه ای رخ دهد...
شاهین! به خدا تو حتی بدبخت تر از آنی که برای لرزاندنت صولتی نمایان شود...
شاهین! به خدا تو و اربابانت حتی کوچکتر از آنید که برای خشکاندن نیشخند نحستان هیبتی هویدا شود...
شاهین! به خدا سوگند دیگر آرامشی نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!

کرکس! نیشخند بزن! قهقه ات را بلند کن! من قهقه ای بلندتر از این هم می شناسم...
« هل من مزید » می گوید و از سر خشم قهقه می زند... شیرها از پرده بیرون نیامدند... ماندند تا او تو را ببلعد!
« هل من مزید » می گوید و از سر خشم قهقه می زند... او تو را می بلعد...

پینوشت:

 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین
 
تذکر: این روایت رو از کتاب سیره عملی اهل بیت نوشته سید کاظم ارفع استخراج کردم و با قلم خودم نوشتم.



نوشته شده در جمعه 91 خرداد 5ساعت ساعت 5:5 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

تقدیم به همه آنهایی که تسبیح لیلة الرغائبشان به ذکر « عجل لولیک الفرج » می چرخد:

فرشتگان بال در بال صف کشیده اند خاص ِ من و تو...

نگاهی به آسمان کرده ای امشب؟!

آسمان ستاره باران، زیبا و روشن...

اجابت است که می بارد از آسمان...

فضا پر شده از طنین ِ « ادعونی ... »

موسیقی پرواز ملائک شده آهنگ ِ « استجب لکم... »

 نسیم، امشب از بهشت می وزد، مامور شده برای نوازش من و تو، برای رقصاندن اشک روی گونه ها... برای آرام کردن لرزش نگاه های خسته از گناه...

آری نسیم امشب فرستاده ی خداست... نسیم ِ امشب از بهشت می وزد... 

کمیل امشب انگار روی این فراز دائم تکرار می شود « فبعزتک استجب لی دعائی و بلغنی منای...»

امشب مشک باران می شود دل های مشتاق... نورباران می شود نگاه های خیس...

امشب خدا خودش میزبان بنده هاست... ادعونی استجب لکم...

نگاهی به آسمان کرده ای امشب؟!

آرزوهایت را برای خدا ردیف کن... آخر خدا برای ِ تو اجابتش را گذاشته روی دست ِ آسمان...

« عجل لولیک الفرج » هایت را بین تمام آرزوهایت تقسیم کن... بگذار نور ببارد میان آرزوهایت...

راستی! یادت نرود آرزوی بزرگت همین است! اصلا « آرزو » استعاره از پسر ِ فاطمه است!...خودت توی دعای ندبه هر جمعه صدایش می زنی: «امنیة شائق یتمنی من مومن و مومنة » ای آرزوی پر اشتیاق مومنان....
 « مهدی »... امشب این آرزویت را با خدا بگو... بگذار تمام آرزوهایت را غرق نور و مشک و عنبر کند....

امشب برای ِ خاطر ِ فاطمه س اجابت ِ « بیا مهدی » ها را طلب کن... بگذار امشب « مهدی » میهمان سجاده ات شود... بگذار امشب تو هم میهمان قنوت ِ « مهدی » شوی...

« عجل لولیک الفرج » هایت را برای خدا ردیف کن... آرزوهای ِ دیگرت را هم... آخر خدا برای ِ تو اجابتش را گذاشته روی دست ِ آسمان...

                                                   آرزوهایت مستجاب...

پینوشت:
اللهم عجل لولیک الفرج
 راستی! روی بال ملائک پرواز کردی اگر، مرا یادت نرود...



نوشته شده در پنج شنبه 91 خرداد 4ساعت ساعت 6:49 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

سلام به همه نامزدهای محترم انتخابات پارسی نامه جان!

یک سری نیازمندیها رو می ذارم اینجا شاید به دردتون بخوره. این پست ویژه شما عزیزان. عدم سوء استفاده برای عموم آزاد است!

 


برگ از ما رای از شما
وعده ما روز انتخابات

چلوکبابی برادران

 


قابل توجه کاندیداهای بی برنامه برنامه در جهات مختلف موجود است.

 اتحادیه برنامه نویسان سیاسی

 


 کاندیدای محترم!
اینجانبان جمعی از تین ایجرهای سینمای ایران آمادگی خود را جهت حمایت از مواضع شما بر اساس نرخ سال گذشته اعلام می داریم.

 


فعالیت های تبلیغاتی خود را به ما بسپارید
تهیه و تنظیم انواع شب نامه هجو کلیه رقبای شما در سطوح خفیف و شدید و سرایش قصیده و مدحیه.

     جمعی از شعرای باز نشسته

 


روزنامه رو به موت جهت مصارف انتخاباتی اجاره داده می شود بشتابید.

 


غفلت شما موجب نگرانی ماست
نوشتن استعفانامه پذیرفته می شود در انواع سوزناک، تحلیلی، افشاگرانه، براندازانه و...

تخفیف ویژه برای کاندیداهای انتخابات

 


اتوبوس و مینی بوس فروش و اجاره
جهت سفرهای انتخاباتی شما کاندیدای محترم به مناطق محروم موجود است.


 


کاندیدای محترم بدینوسیله آمادگی خود را جهت تخریب چهره رقیبان اعلام می داریم.

اتحادیه اسید پاشان سیاسی

 


ارائه خدمات پاک کردن حافظه در سه سطح کوتاه مدت، بلند مدت و تاریخی مناسب برای کاندیداهایی که می خواهند تصویری تازه از خودشان عرضه کنند.

موسسه مردان سیاه پوش

 


کاندیدای محترم در این برهه خطیر یک رای هم یک رای است.

پنج هزار تومان می گیریم به شما رای می دهیم.

 


استخاره فوری، مطمئن، مجرب

پیش از هر گونه ائتلاف، اجماع، انصراف و... با ما مشورت کنید.
استاد اعظم استخاره، دعا نویسی، حرز تضمینی به همراه خدمات ویژه چیزخور کردن رقبا، مناسب برای همه نامزدهای انتخاباتی

کلینیک تخصصی ننه زلخیا و دختران

 

 

سطل آشغال در انواع سایزها جهت سوزاندن، ترقه، دینامیت، بمب هسته ای و سایر مواد افنجاری، و تعدادی جوان اغفال شده جهت شلوغ کاری بعد از انتخاب نشدن شما و همچنین تعدادی شیپور جهت فریاد زدن « تقلب » شده موجود می باشد.

 

 


سریش مخصوص دو کاره رسید
مناسب جهت چسباندن انواع پوستر به انواع دیوار و چسباندن انواع
 
شعار به انواع کاندیدا.بنیاد سروش سریش

 


ساختن فیلم تبلیغاتی خود را به ما بسپارید.
متخصص در ساختن فیلم تبلیغاتی در اواع جنگی، ملودرام، عشقی، عرفانی، خانوادگی و غیره

موسسه سینمایی چلپاسه

پی نوشت:
حالا بگید کدوم ستاد شام می ده تا ما همین الان رسما حمایتمونو از کاندیدای محترم اعلام کنیم!!

تبلیغات استخراج شده از « کتاب سوم » اثر طبع آقای امید مهدی نژاد



نوشته شده در پنج شنبه 91 خرداد 4ساعت ساعت 7:30 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

امروز طوفان عجیبی شد خیلی عجیب تا جایی که برق قطع شد و درختها نزدیک بود از ریشه بیرون بیان هوا تاریک و پر از گرد و خاک. باد اونقدر فریاد زد و خشمناک توی کوچه ها پیچید که هر لحظه فکر می کردم این دیگه واقعا عذابه!!
ساعتی باد با همین خشم و غضب شهر رو تکون داد بعد یکهو آسمون آروم گرفت، باد خشمگین، نسیم شد، اونهمه گرد و خاک کنار رفت و یه بارون خیلی قشنگ شروع کرد به بوسیدن شهر انگار بارون می خواست از دل زمین درآره اونهمه خرابکاری طوفانو!!

خدای بزرگ، در عرض چند ساعت جلوه ای از عظمت و رحمت خودشو به رخ ما کشید. هوای امروز فقط فتح خرمشهر رو تو ذهنم تداعی می کرد.

طوفان مثل صدام سرمست و پر غرور داد و فریاد راه انداخته بود و برای شهر شاخ و شونه می کشید و انگار قصد داشت چند ساعته شهر رو ویرون کنه مثل صدام ملعون که سه روزه میخواست ایرانو بگیره!!

بارون اما تمام غرش و غرور طوفانو آروم کرد! بارون طوفانو از شهرمون بیرون کرد! بارون همون رحمت همیشگی و بی دریغ و پر سخاوت خدا، شهر رو آروم و خیس و معطر کرد پر از عطر خاکهای نم خورده!
قطره های بارون مثل رزمنده ها پاک و بی ریا باریدند، خودشونو به زمین کوبیدند، خودشونو فدا کردند تا غرش طوفانو ساکت کنند.

بارون انگار همون پیام امام بود: خرمشهر را خدا آزاد کرد...

هوای امروز فقط فتح خرمشهر رو تو ذهنم تداعی می کرد...

پینوشت:
خدایا هزار هزار بار شکرت
خدایا مثل همیشه هوای کشورمو داشته باش
شادی ارواح شهدا صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.



نوشته شده در چهارشنبه 91 خرداد 3ساعت ساعت 7:53 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

سه روزه ایران را فتح می کنیم. این را صدام گفته بود!
حساب همه چیز را کرده بودند. همه چیز حتی تعداد نفس های سربازهایشان! از تمام دنیا لشکر آورده بودند و تسلیحات نظامی.
قویترین فکرهای نظامی ِ دنیا ماه ها نقشه کشیده بودند، همه چیز حساب شده بود، طبق همان حساب سه روزه! حساب همه چیز را کرده بودند، همه چیز حتی تعداد نفس های سربازهایشان!! این وسط فقط حساب یک چیز را نکرده بودند......!!
.
.
.
به یکباره همان یک چیزی که حسابش را نکرده بودند همه معادلات را به هم می ریزد!!

خرمشهر را خدا آزاد کرد. این را هم امام فرموده بود!

پینوشت: و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین



نوشته شده در چهارشنبه 91 خرداد 3ساعت ساعت 10:6 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

اولین سحر از رجب سال ِ پنجاه و هفت، مدینه، خانه ای ساده اما پر مهر:

این آفتاب که امروز از مشرق ِ چشمان ِ « علی » طلوع کرده « محمد » است...

این ماه که امشب سر در دامان زینت ِ سجاده نشین ها نهاده « باقر » است...

حسین ع آمده است... با یک بغل سلام و گلخند و شادباش...

 علی ع محمدش را می دهد به آغوش پدر... حسین ع لبخند می زند... علی ع و محمد ع نیز... سه تبسم در هم گره می خورد... آسمان نور می پاشد و مُشک می ریزد... فتبارک الله احسن الخاقین...

رخسار ِ حسین ع به لبخند شکفته می شود... تمام گل های بهشت به پای تبسمش جوانه می زنند... طفل در آغوش حسین ع لبخند می زند... عطر بهشت می پیچد...  دنیا بهشت می شود... فتبارک الله احسن الخالقین...

پدر و پسر و نور ِ چشم... حسین ع و علی ع و محمد ع... چشم ها غرق عشق خیره در هم... وَه که چه شکوهی دارد این سه نگاه... چه عِطری دارد این جمع...

آسمان غرق ِ تبارک... آسمان غرق ِ شادباش...

آسمان کف می زند... ملائک کِل می کشند... فرشتگان بال در بال صف می کشند... نور می بارد و نور می بارد و نور می بارد...

 شهید و نوید و شاهد ِ کربلا غرق تبسم... حسین ع و علی ع و محمد ع غرق نور...

کربلا ستاره باران می شود... نینوا پر می شود از آواز پر ِ ملائک...

سه خورشیدِ کربلا نور می ریزند در دامن ِ آسمان... آسمان نور می گیرد از طلوع ِ « باقر »

مدینه روشن می شود... کربلا روشن تر...

خدا دوباره منت می گذارد بر کائنات... شکافنده آگاهی ها هبوط می کند در زمین...  

کربلا! قدم ِ نورسیده مبارک...

کربلا! قدم ِ نورسیده مبارک...

پی نوشت:

شهید کربلا: اباعبدالله ع * نوید کربلا: حضرت امام زین العابدین ع: جمع بین پیام آوری آقا و «ما رایت الا جمیلا » بانوی کربلا میشه نوید * شاهد کربلا هم که حضرت امام باقر ع به دلیل حضور در عاشورای 61 بین کودکان کاروان*

جهت عرض تبریک به محضر صاحبمون امام عصر عج برای سلامتی و فرجش صلوات « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »



نوشته شده در سه شنبه 91 خرداد 2ساعت ساعت 4:0 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin