پيام دوستان
+
گاهي به آخرين پيراهنم فکر ميکنم
که مرگ در آن رخ ميدهد…….
انديشه نگار
ديروز 6:13 صبح
mariii
ان شالله به زودي براي من
انديشه نگار
@mariii خدا نکنه دوست من
پيام رهايي
http://yajaavad.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام، عشق عشق شده است فقط بخاطر وفاداري پس سوختن پدر وفاداري، مادر عشق را هم عزادار ميکند چه رسد به پدرش...! :)
انديشه نگار
البته
+
ويرانم
واژه برايم بياور بيانصاف
چه تند ميزند اين نبض بيقرار
بايد براي عبور از اينهمه بيهودگي
بهانه بياورم.
بحث ديگري هم هست
يک شب
يک نفر شبيه تو
از چشمه انار
برايم پياله آبي آورد
گفت تشنگيهاي تو را
آسمان هزار ارديبهشت هم
تحمل نخواهد کرد...
#سيدعلي_صالحي
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
شهادتم را همسرم جاري کند و همين چند خط را که همه آن را از ببرند به خاک مشغول به تجزيه جنازه بي لحد و چون ترکش پخش در هر گوشه از خاک غزه باروري ساز اما نه به عنوان علف حرز که مي رويد از آن که درختي بر سر هر تکه از پيکرم چون سرو و انار و سيب اما غير ممنوعه نمادي از ستمگر ل کشي و مظلوم نوازي تعبيرش دار
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
هيد گمنام کيوان گيتي نژاد رسته سرباز بي پلاک با هويت هيچ و بي مايه خدايا هرچه اعداد بي پايان بداري رفيقان را مرا بر نقطه انجماد از هيچ به منفي بينهايت هدايت و علائم کن که از اين پس براي هيچ بودنم بيمه اختيار مي کنم و بي بيمه به جايي پا نمي گذارم که هيچي خود را به قيمت بخث و به پوچي دشمنان و ظالمين يه حدر ندهم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
السلام عليک يا اهل بيت النبوه و امامت قسمت ميدهم به گوشوارههاي کشيده شده از گوش خواهرم رقيه هنوز شهادت زندگي آغاز نشده اگر برات تو اين چند وقت آشتي کردم و الان با تو حرف ميزنم دليلش پدر و برادر استاد و خانم معلم و دوستام حالا خودت گفتي ادعوني قد استجب لکم به شرافت و عزت و بزرگيت قسم که خيلي قسم عجيب و ناموسي هست شهادتم را پيش از اينکه غرور من را از هيچي قلقلک بده و بهار امسال رو به گرمي بره
حالا که نمک گير آقام و برادرام و خواهرامو شوهر خواهرامو مادرم و پدرم و خانم معلم و دوستاي با معرفتم بيش از اين نشدم شهادتم رو که بر عکسي شکل و طريقت استشهادي ام ديگر پنهان نيست به فيض اش نائل کن مي دونم و مي دوني که ظرفيت طاقتم براي تحمل اينهمه دين به ياران و خانواده ام تا همينجا سنگيني اش کمرم و خورد کرده بزار به يمن شهادتم اون آبرويي که با جهل و گناه براشون برده
تا تو هم به حسن اش از کرده و گناه من بگذري ولي مي دانم آنچه تو مجازات کني به مر شان خدايا کينه را از من دور کن که منيتم را تيره و از هيچ کس به عدد مي کشد مرا خدايا هيچ بودنم ذشته ام را به صفاي دل خاندانم و عزت و شرف و ياري بي مزد و قيما يارانم بر من و ايشان فصلي تازه براي آغازي نه چندان طولاني و نفس هاييه شهادتم ختم کن و عشق ات را بر من همواره روا دار و گ
اجاره اي و استيجاري بنا نهان که وحشت دارم از اينکه نفس هايم شماره بازدم کشد ودم پس دهد من جنبه ندارم و از وابستگي ام خود مي تواني فکر بعد توبه ام را کني اينجا گدايي براي من حکم اعتباري ندارد در پي که من از بالا به گدايي رسيده ام و اين منيت هرگز در برابر هيچ کس سرکش نبود و نيست و من اينجاي مشروط را بر ماندن قطعي سند دار ترجيح مي دهم و غوص و قدح تقدير را به شمارش مي بينم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
سخته اما زيبا و دلچسب يکي که تو دنيا همه چيزت هم حال خوش ات هم حال بدت روياي با اون بودن شما اگر حال با حال مي خواي لاجرم يک زن بايد کنارت باشه عاشق اش باشي دوست اش داشته باشي مردش باشي مونس غم خوارش باشي پشت اش باشي محرم اسرارش باشي جونت باشه راه رسيدن به کمال ات باشه عاشقانه با هم سر کنيد دشمنا رو يکي بعد از ديگري از بازي پس بگيرين و آواز دوقول و شادي روح
هم باشين خيلي چيزهاي ديگه ه من نمي گم اون بايد بگه که مونس روح و روان و جان من ميشه خواهان دل و جان من هست بامن يکي و غم خوار و يار تاق من ميشه من که اميدم به خداست و روح ام درگرو بنده صالح خداست عشق من مولام بود و هست هرکه اون بخواد تاييد کنه مال من و جون و همه چيز من ميشه و جانم و روحم در راه اوني که مولام و دوست داره به من ام به نگاه همراه و قصيده خوان روز و شب اش نظر مي کنه
معامله پاياپاي هست و حواست نباشه سرت بالاي دار است مخصوصا اگر حاج خانم دبير که باشن هميشه خط کش اش چون چوب گردو يا خط کش خانم اسکندري 38سال پيش چقدر لذت داشت وقتي کف دست سامان يا راجيزاده ميشکست کف دستشون و نصيب من در عين معلوم فقط قربون وصدقه هاي عاشقانه اي بود که نتيجه از اين روايت از بچه گي پاچه خوري قابل بودم الان چطور؟
+
هوالرحمن
آدمي بغض روي بغض ساخته شد ...
نگاه کن
همين زانو هايش ،
بغض هايي هستند که از گلو پايين رفتند و گير کردند وسط قدم هايش ...
و آدم ، درست از همانجا خم شد ... !
#ساجده_شيرين_فرد .
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
خدايا دلم تنگه خدايا گله دارم از تو!البته شکرت ني گويم ولي يک ذره اينجا بهم ريخته اونم جون به لب رسيده من است يا حلالم کن يا راحتم کن بس است اين برزخ کثيف و زجر آور که جانم را به لبم رسانده حي هات از اينهمه ناملايمتي زجر و عذاب فارغ از حال و روح و جان من با من بساز نگيرم خرده آزادم کن از اين برزخ صاحب مرده اگر رهايم کني رزگل تو ميشوم خار را مي شکافم با تو يکي ميشوم
به من خوش بودن يه حالي غريبه دلم مي خواد حرف بزنم اما گوشي که براي صحبت هايم دلش ريسه رود نمي يابم شايد با اين گفته دارم دلبري مي کنم از دلبرجانم ولي به خدا دلم خيلي تنگ است تنگ شهادت آخر هروقت خيلي خوشحالم اين دل صاحاب خانه خراب ميزنه خاکي و خرمشهر بهترين مقصد است آن ممدنبودي چقدر دوست دارم هوا هواي شهادت است
+
زندگيم
برجام است
حاصلش هيچ هيچ هيچ...
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
ميروم خدا هرچه مي خواهد همان ميشود و نو باشي جمال يا دکتر يا يک سردفتر مکتب دار با لياقت مرا مي پذيري؟يک کلمه تو جانم مي دهد که صبا مي گويد راهي شوم و من ميشوم دوستان و همسر آينده ام دعايم کنيد چون شماها حق آب و گل داريد بر من بسم الله رحمن الرحيم يا رحمن و يا الرحيم خدايا توگلم به توست دست خالي مرا بر نگردان
+
مرا مکُن از بهشت عشق خود اخراج
که بي تو جهنم است بهشت...
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
+
ناخوش احوال بودم
رفتم دکتر
خانم دکتري که تازه کار هم به نظر نمي رسيد
جلوي چشم خودم جزوه هايش را باز کرد تا برايم دارو بنويسد:)
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
اين عادت خوبيه، بارها بنده دريک موضوعي راي داده ام ولي خيلي اتفاق ميفته جلو ارباب رجوع به قانون مراجعه مي کنم،چون عالم آن نيست که همه چيزرا بداندوحفظ باشد بلکه اذا رجع علم.
+
دل است ديگر
حرف که حاليش نميشود
ميگيرد
بغض وحشيانه چنگ در گلو مي اندازد
اشک هم زبان نفهم تر از آن دو
بي اجازه راه مي افتد به سياحت گونه
اين
شاعرانه ترين وصف
براي حال مزخرف من است...
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
+
سهمگينترين ويرانگر تاريخ
فکر و خيال گذشته ها است...
گذشته را که فکر ميکنم
ويران ميشوم
ويرانهتر از نيشابور
پسِ حمله چنگيز...
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11
+
دوستم ميگه از تو خوشم مياد چون هي مَن مَن نميکني!!
با خودم فکر ميکنم که خب من چي دارم که بخوام به اون غره بشم و من من کنم؟
نه ايمان درست و درموني دارم که به اون عُجب پيدا کنم
نه پول و ثروت دارم
نه سواد و هنر دارم
نه عقل و تدبير دارم
نه قيافه و صدا دارم
نه خوش تعريف و اخلاقم
نه...
يکي نخل بي بار و بر استم!!!
كيوان گيتي نژاد و
103/2/11